درباره وبلاگ


با سلام به دنیای سرگرمی خوش اومدید این وبلاگ همون فال-چتوشرگرمی سابقه که فقط کمی تغییر کرده است راستی نظر فراموش نشه(بازدید از وبلاگ بدون نظر دهی شرعاَ حرام است)


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 49
تعداد نظرات : 37
تعداد آنلاین : 1



Alternative content






فال حافظ

پایگاه سرگرمی را صفحه خانگی خود کنید
پایگاه سرگرمی ها
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 18:29 ::  نويسنده : مهدیار

پسر ها هیچ وقت دونبال دو چیز نمی دوند . اتوبوس و دختر چون 10 دقیقه بعد یکی کی میاد !

--------------------------

سایه ام عاشق سایه ات شده می خواستم ببینم می تونیم همسایه شویم ؟

----------------------------

تو صحرای قلبم تو تنها شتری !

----------------------------------

یه بغل گل رز با یه دنیا احساس با یه سبد ستاره . می دم بهت ببر سر چها راه بفروش سودش نصف نصف !

----------------------------------

چه کار کردی که این همه طرفدار پیدا کردی ؟ هر جای شهر که می رم میبینم مردم تابلو هایی دستشون گرفتن که اسم تو روش نوشته شده:گوسفند زنده !!!
   



جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 18:27 ::  نويسنده : مهدیار

یک نفرعروسی می‌كنه، شب اول با خانوم میرن تو حجله. فردا رفقا ازش می‌پرسن، خوب چطور بود؟ حال داد؟! میگه:‌ اَووو! نخیر، كار یه شب و دو شب و یه نفر دو نفر نیست


یک نفر به زنش میگه: خانم جان دوست داشتی مرد بودی؟ زنه میگه: نه، دوست داشتم تومرد بودی


یکنفر داشته پسرشو نصیحت می‌كرده، میگفته: پسرم اینقدر خانم بازی نكن! عاقبت نداره! آخرش سوزاك می‌گیری!! تو اگه سوزاك بگیری، كلفتمون سوزاك می‌گیره! كلفتمون اگه سوزاك بگیره، من سوزاك می‌گیرم!! من اگه سوزاك بگیرم، ننت سوزاك میگیره!! وای به اون روزی كه ننت سوزاك بگیره! همه رشت سوزاك می‌گیرند



دختر ..... یه دوست پسر داشته هر شب میومده خونشون ترتیب دختر رو میداده. خونه دختره این جور بوده كه از دم پنجره اول دختره میخوابیده بعد برادره، بعد مادره، آخر هم رشتیه. پسره هم هر شب از پنجره میومده همون اول ترتیب دختره رو میداده و میرفته. یه شب رشتیه با زنش دعواش میشه، زنه قهر می كنه میاد كنار پنجره میخوابه. شب طبق معمول، پسره از پنجره میاد تو، همون اول میپره رو زنه و شروع میكنه كردن، یه دفعه میبینه، اِه! این كه دختره نیست! در میاره و میپره رو دختره. رشتیه پامیشه به پسرش میگه: بابا جان بدو در ریم، یه یارو اومده از اون جلو همینجور داره میكنه میاد جلو
   



جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 18:27 ::  نويسنده : مهدیار

یک نفرعروسی می‌كنه، شب اول با خانوم میرن تو حجله. فردا رفقا ازش می‌پرسن، خوب چطور بود؟ حال داد؟! میگه:‌ اَووو! نخیر، كار یه شب و دو شب و یه نفر دو نفر نیست


یک نفر به زنش میگه: خانم جان دوست داشتی مرد بودی؟ زنه میگه: نه، دوست داشتم تومرد بودی


یکنفر داشته پسرشو نصیحت می‌كرده، میگفته: پسرم اینقدر خانم بازی نكن! عاقبت نداره! آخرش سوزاك می‌گیری!! تو اگه سوزاك بگیری، كلفتمون سوزاك می‌گیره! كلفتمون اگه سوزاك بگیره، من سوزاك می‌گیرم!! من اگه سوزاك بگیرم، ننت سوزاك میگیره!! وای به اون روزی كه ننت سوزاك بگیره! همه رشت سوزاك می‌گیرند



دختر ..... یه دوست پسر داشته هر شب میومده خونشون ترتیب دختر رو میداده. خونه دختره این جور بوده كه از دم پنجره اول دختره میخوابیده بعد برادره، بعد مادره، آخر هم رشتیه. پسره هم هر شب از پنجره میومده همون اول ترتیب دختره رو میداده و میرفته. یه شب رشتیه با زنش دعواش میشه، زنه قهر می كنه میاد كنار پنجره میخوابه. شب طبق معمول، پسره از پنجره میاد تو، همون اول میپره رو زنه و شروع میكنه كردن، یه دفعه میبینه، اِه! این كه دختره نیست! در میاره و میپره رو دختره. رشتیه پامیشه به پسرش میگه: بابا جان بدو در ریم، یه یارو اومده از اون جلو همینجور داره میكنه میاد جلو
   



جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 18:26 ::  نويسنده : مهدیار

یه ترکه میمیره. شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲تاشون سوال می کردن... ۶۰ تاشون حالیش می کردن!!!


یه ترکه تو آینه عکس خودشو می بینه بعد می گه: ا...این چه آشناست ! بعد از یه ساعت فکر کردن داد می زنه: فهمیدم... این همون کره خریه که امروز تو آرایشگاه یک ساعت زل زده بود به من !


ترکه شب که میشه میخوابه خواب حنا بندون عروسیشو میبینه صبح که از خواب بلند میشه میبینه تو خودش ریده دستشم تو شورتشه!


به ترکه می گن اگه دنیا رو بهت بدن چی کار می کنی می گه من فعلا می خوام درسمو ادامه بدم !!
   



جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 18:23 ::  نويسنده : مهدیار

اگر کریستوف کلمبوس ازدواج کرده بود ممکن بود هیچگاه قاره امریکا را کشف نکند چون بجای برنامه ریزی و تمرکز در مورد یک چنین سفر ماجراجویانه ای باید وقتش را به جواب دادن به همسرش در مورد سوالات زیر می گذراند:




- کجا داری میری؟


- با کی داری می ری؟



- واسه چی می ری؟



- چطوری می ری؟



- کشف؟



-برای کشف چی می ری؟



- چرا فقط تو می ری؟



- تا تو برگردی من چیکار کنم؟!



- می تونم منم باهات بیام؟!



-راستشو بگو توی کشتی زن هم دارین؟



- بده لیستو ببینم!



- حالا کِی برمی گردی؟



- واسم چی میاری؟



- تو عمداً این برنامه رو بدون من ریختی? اینطور نیست؟!



- جواب منو بده؟



- منظورت از این نقشه چیه؟



- نکنه می خوای با کسی در بری؟



- چطور ازت خبر داشته باشم؟



- چه می دونم تا اونجا چه غلطی می کنی؟



- راستی گفتی توی کشتی زن هم دارین؟!



- من اصلا نمی فهمم این کشف درباره چیه؟



- مگه غیر از تو آدم پیدا نمی شه؟



- تو همیشه اینجوری رفتار می کنی!



- خودتو واسه خود شیرینی می ندازی جلو؟!



- من هنوز نمی فهمم? مگه چیز دیگه ایی هم برای کشف کردن مونده!



-چرا قلب شکسته ی منو کشف نمی کنی؟


- اصلا من می خوام باهات بیام!



- فقط باید یه ماه صبر کنی تا مامانم اینا از مسافرت بیان!



- واسه چی؟؟ خوب دوست دارم اونا هم باهامون بیان!



- آخه مامانم اینا تا حالا جایی رو کشف نکردن!



- خفه خون بگیر!!!! تو به عنوان داماد وظیفته!

.

- راستی گفتی تو کشتی زن هم دارین؟ 



جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 15:7 ::  نويسنده : مهدیار

 ساعت ۹:بیدار شدن از خواب و جداشدن از عروسک ملوسشون

ساعت ۱۰:رفتن به باشگاه یوگا برای تمرکز اعصابشون(چون سیمای مغزشون قاطی پاتیه)

ساعت۱۲:وقت آرایشگاه برای مراقبت از پوستشون

ساعت ۱:۳۰:وقت ماسک گذاشتن روی صورت برای جلوگیری از چروک

ساعت ۲:به دوستشون زنگ زدنو ورور کردن تا دو ساعت

ساعت ۴: خوابیدن عین مرغ تا یک ساعت

ساعت ۵: آرایش کردن (چهره واقعیشونو پنهان کردن)

ساعت ۶: بابا رو تیغ زدن و رفتن بیرون

ساعت ۷:اولین قرار با دوست پسرشون

ساعت ۸:قرار با دوست پسر دومیشون

ساعت ۱۱شب:خدافظی کردن از آخرین دوست پسرشون

ساعت۱۲شب:کف مرگشونو گذاشتنو خوابیدن



جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 12:6 ::  نويسنده : مهدیار

 

دختره داشته بافتنی میبافته میبینن هر دفعه ای یک بوئی هم میاد ، میپرسن پس این بو چیه ، میگه مامانم گفته یکی زیر میبافی یکی رو یکی ول میکنی

---------------------------------------------------------------

ملا یه نفر رو تو خیابون دید و پرسید: شما علی پسر ممدآقا پاسبان نیستی که توی کرج سر کوچه چراغی مأمور بود؟ پسر گفت: چرا!؟ ملا گفت: ببخشید! پس حتما عوضی گرفتم

---------------------------------------------------------------

به یکی میگن یه موجود نام ببر ، میگه يخ ... ، میگن آخه یخ که موجود محسوب نمیشه ، میگه چرا من خودم صد بار دیدم نوشتند یخ موجود است

---------------------------------------------------------------

نکته زمخت و نه چندان ظريف : هیچ وقت به رسانه ها کاملا اعتماد نکنید ، میدونید چرا ؟ چون اگر تبلیغات ماهواره را ملاک قرار بدهیم، مردم ایران کچل‌های چاقی هستند که ناتوانی جنسی دارند و می‌خواهند یک هفته‌ای ویزای کانادا بگیرند و اگر تلویزیون داخلی را ببینید خلاصه خبرهای صدا و سیما این است : باور کنید اوضاع در همه جای دنیا از ایران بدتر است

---------------------------------------------------------------



ادامه مطلب ...


جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 11:25 ::  نويسنده : مهدیار

با سلام با توجه به استقبال دوستان از تبلیغات در وبلاگ پایگاه سرگرمی دوستانی که میخواهند در وبلاگ من تبلیغ کنند کد زیر را در وبلاگشان قرار دهند سپس در قسمت نظرات به من اطلاع بدن تا منم برای اونا یه بنر بسازم و اونرو در وبلاگ بزارم

Create your flash banner free online 



یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:, :: 12:10 ::  نويسنده : مهدیار

مریدی نقل می کرد :

روزی من و تعداد دیگری از مریدان نزدِ شیخ رفته بودیم من سمتِ راست ایشان نشسته بودم،که ناگهان یکی از مریدانِ خودشیرین از شیخ پرسید:
"یاشیخ! کدامیک از ما نزدِ شما عزیزتر است؟"
و شیخ قاطعانه انگشتِ اشاره ی دستِ خود را با سرعت و قدرتِ زیادی به سوی صورتِ من آوردند و فرمودند: "ایـــــن!"
و از آن روز به بعد من فقط با یک چشم به زندگی خود ادامه دادم...!
 

قبلنا باباها ٧ تا دختر شوهر می دادن همشون هم خوشبخت می شدند، الان: یه دختر را ٧ بار شوهر میدن آخرش برمی گرده خونه باباش!


 

لپ تاپم رو بردم نمایندگیش می گم ضربه خورده کار نمیکنه، یارو میگه ضربه فیزیکی؟!ـپَـَـ نــه پـَـَـــ بی محلی کردم یکم، ضربه روحـــی خورده!

 

متصدی بانک : خانم بریزم به حساب جاری تون ؟!
زن : وا نه!! خدا مرگم بده! الهی جاریم بمیره! بریز به حساب خودم...!

 

از تشیع جنازه پدر بزرگم برمیگشتیم عمم داشت خودشو از شدت ناراحتی میکشت یکی از اقوام گفت عزیزم چقدر مدل موهات قشنگه یهو عمه صاف نشست گفت دِ نـَـه دِ تازه الان بهم ریختس!

 

فقط و فقط یه ایرانی میتونه تو ماه رمضون به جای اینکه لاغر شه ... اضافه وزن پیدا کنه !!

 

فقط یه راننده ایرانی میتونه بچه ی 2 سالشو موقع رانندگی بگیره بغلش، دستشو بذاره رو فرمون و فکر کنه که عاشقه بچشه!




 



صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب